جمعه 87/6/8
دختران عربی و ایرانی
خوب امروز جمعه بود
جمعه ها چی کار میکنند میرن گردش و یا استراحت که گزینه دوم را انتخاب کردم امیدوارم که به شما هم خوش گذشته باشه
ولی حیف که فرداش شنبه هست نه به خاطر اینکه از کار و اداره بترسم از همون اولش هم از این شنبه متنفر بودم نمیدونم شاید از یه شروع جدید بدم میاد یا که از گذر زمان
چون تعطیل بودم کلی ماهواره نگاه کردم از المنار گرفته تا صدای آمریکا تو این کانال های عربی یا به طور کلی وقتی این دختر های عربی دو جورن یا که بی حجاب به قول خودمون
یا اینکه با حجاب هستند خوب این میشه دو گونه
ولی وقتی نگاهی به جامعه خودمون می اندازیم زنها و دخترهای ما تو وسط این دو گونه قرار گرفته اند حالا نمیدونم بگم گونه ی یک و نیمی یا یک اسم دیگر
تو دختر ها و زنان عربی یا روسری به طور کامل تو سرشون می ذارن یا که اصلا نمیذارن یا مانتو هاشون تا پاشونه یا که اصلا ...
ولی تو جامعه ی ما روسری تا نصف سر میاد مانتو کوتاه میشه یعنی بازم میمونه وسط نمیدونم این مدها رو کی آورده که واقعا مسخره است بابا یا بپوش یا نپوش
البته خودتون می دونین و خداتون به ما ربطی نداره
پنج شنبه 87/6/7
روزنه
«...عبادی آخرین نعل وارونه تاریخ ماست. رضاخان سکولار سر ستیز با دین برداشت اما نتیجه قهری دین ستیزی او دین سالاری را رقم زد و دین سالاری رقم خورده آرام در دل دولت عرفی غنود و از کرسی دولت قدسی فرود آمد و اینک روشنفکری عرفی میراث دار روشنفکری دینی می شود تا دین را بر جایی مستقر کند که هیچ دین ستیز و دین سالاری نتواند آن را از جای خویش جابه جا کند: اسلام عبادی، اسلام فرهنگ است. فرهنگی تنیده در پوست و جان و خون او. فرهنگی که نوروز و عاشورا را باهم دارد. به روزگار صفوی که این دو روز یکی شدند همین فرهنگ بود که روز اول را عاشورا و روز دوم را نوروز گرفت. روز اول را گریست و روز دوم را خندید. به عصر قاجاری استادساز ایرانی سرود سازش را با سوره ای قرآنی تنظیم کرد تا نوای قرآن و صدای ساز درهم آمیزد. نه اینکه به یکی بگریند و به دیگری برقصند. که در هر دو آرامش گیرند. به عصری دیگر در قنوت، شعر حافظ خواندند که الا یا ایهاالساقی... و هیچ نپرسیدند که این ساقی کیست
چهارشنبه 87/6/6
بدبخت
- در ده سال اخیر سن تأهل در نهنگها چه تغییری کرده ؟
- پلنگهای جوان اوقات فراغتشون رو چگونه می گذرونن ؟
- چه کسری از خرسهای قطبی در فصل زمستان ولو به طور نامنظم به فعالیت جنسی می پردازن ؟
- جمعیت شامپانزه هایی که فعالیت گوارشی نامنظم دارن چه قدره ؟
و هزاران سؤال بی جواب دیگر که ذهن متفکرین رو به خود مشغول می کنن.»
سه شنبه 87/6/5
فصل
دوشنبه 87/6/4
فائوست
«...فاوست مورنائو در حالی که کتاب مرا نشان میداد گفت: شما چون میدانستید چنین روزی در پیش است به خیال خود دست پیش گرفتهاید و برای انحراف اذهان نامه اعمالتان را پیشاپیش و به صورتی که مایل بودهاید نوشتهاید، نه آنطور که واقعاً بوده.
گفتم: میبخشید، این محاکمه است یا بحث تئوریهای نقد ادبی؟
بغلدستی گفت: گمان نکنید از بیاطلاعی اینجا نسبت به مسائل ادبی میتوانید سوء استفاده کنید و جریان محاکمه را به انحراف بکشانید!
فاوست مورنائو اضافه کرد: شما خودتان در این یادداشتی که بر کتابتان نوشتهاید به نفسِ وقوع قتل اعتراف کردهاید. منتها کوشیدهاید با کشیدن پای این و آن به میان، اصل قضیه را لوث کنید. نوشتهاید: قاتل کیست؟ سید الکساندر؟ دیوانه بغلی (که اینجا منظورتان از دیوانه بغلی همان پروفت است) پسرم؟ یا خاتون، زنی که هر جا میرود پیک حامل مرگ است؟
گفتم: برای درک حقیقت من به خیالِ خودم بیشتر اعتماد میکنم تا به آنچه که در واقع رخ میدهد. شما بهتر میدانید که رفتار و گفتار آدمها چیزی نیست جز پوششی برای پنهان کردن آنچه که در خیالشان میگذرد...»
از کتاب همنوایی شبانه ارکستر چوبها، رضا قاسمی
شنبه 87/6/2
فیلتر
گاهی شبها که خوابم نمیبره چیزهای زیادی به ذهنم میاد چیز هایی که موجب سر گیجگی من می شوند
چقدر آدم بدبخت و فقیر تو این کهکشان راه شیری هستند نه اصلا تو منظومه شمسی نه آدم فضایی ها رو بی خیال تو کره ی زمین واضح تر بگم تو آسیا
واضح تر تو خاورمیانه به طور خیلی واضح تر تو ایران از واضح تر بیشتر تو شهر من یکیش خود من
تو کوچه نشسته بودم که پسر بچه ای رو دیدم که سر و وضع خرابی داشت صداش کردم همین که جلو اومد بهم گفت پول داری منم که مثل همیشه تو جیبم هیچی نداشتم گفتم متاسفام
راضیش کردم که پیشم بمونه و تا من ازش چند سوال بپرسم(فضولی نباشه) بهش گفتم چرا سر و وضعت اینجوریه پسر بچه که چه عرض کنم تازه امسال قرار بوده بره اول دبستان
بهم گفت یه پدر دارم که منو خواهر دوازده سالمو ترک کرده و به جای نا معلومی رفته مادرم هم که وقتی خیلی کوچیک بودم مرده بهش گفتم پس پول از کجا میارین بهم گفت هر کی رو ببینم
ازش می گیرم
چیزهای مشابه این متاسفانه زیاد دیدم
مردی با پسرش دعواش میشه و پسره بنزین رو روی پدرش میریزه و آتیشش میزنه و ولش میکنه خیابون تا آخر عمرم اون مرد رو فراموش نمیکنم