سه شنبه 89/7/20
مونولوگهای آرام یک شاعر*
بهاره رضایی
برای وارد شدن به متن شعرهای کتاب "گم شده در اتاق" به پیشینه و مقدمهای احتیاج نداریم. متن شعرها به راحتی خواننده را درگیر میکند. متنی که تمرکز اصلیاش بر زبان ساده و روان، دلالت میکند. اما این سادگی و روانی از سهولت متن ناشی نمیشود.
شاعر در کند و کاوی درونی، انگار با خودش کنار آمده است. همه چیز را به آرامی و از منظری روان، به ما میشناساند. این روایت آرامگونه که با زبان و لحنی ساده به ما پیشنهاد میشود؛ از فراز و فرودهای بیانیاش گذشته است تا به اینجا رسیده که ما با زبانی مواجه میشویم که صیقل و تراش خورده است؛
«فرودی نیست/ در این اوج/ که چشمهایت را بستهای./ بهشت جای خوبی نیست/ هیچ اتوبوسی از آن حوالی نمیگذرد./ معجزهای نیست/ همه سیبهای این باغ را/ کرم خورده است».
شاعر در این کتاب، انگار با خودش کنار آمده است. سرکشیها و آزمون و خطاهایش را پشت سر گذاشته و در اولین کتابش، انگار تکلیفش با جهان شعریاش روشن شده. میداند که باید به چه سمتی حرکت کند. چراغ قوه دست خودش از تاریکیها گذشته است و در این اُفت و خیزها به جاهای امنی رسیده است که قابل سکونت است میتوانی در آن جا به مناظری با واژههای آرام وامن، اعتماد کنی؛
«کاپیتان/ پیپت را چاق کن/ راهی تا ابرها نمانده/ در همه کتابهایم/ تو بودی/ بر عرشه آرزوها/ در بحرالعجایب/ سوار بر کشتی توام/ کاپیتان/ یک پک دیگر کافیست/ برای عبور از دریا».
اندوه حاکم در شعرها هم اندوه آرامی است. انگار در جان شعرها تزریق شده. و عقلانیت حاکم بر متن کتاب، این اندوه را با عمق بیشتری به خواننده القا میکند. شاعر این کتاب، جوان است اما پیرانهسری میکند. انگار از فراز و فرودهای بسیاری گذشته است. برای القای مفاهیم در شعرهایش، هیچ تلاشی نمیکند. تنها با آرامش واژههایش، متن شعرهایش را به خواننده پیشنهاد میکند. او با خودش کنار آمده، انگار و برای به دست آوردن چیزی، هیچ عجلهای ندارد. واژهها آرام آرام کنار هم، جان میگیرند؛
«یک گام بالاتر/ همه چیز میزان میشود/ دود و شراب و پلکهایی که فرو میافتند/ کاش این اتاق مرکز جهان بود/ و گیتار، صدای خدا/ جاری میشد از ابرها/ روی بام خانهها/ و صورت عابرانی که برای خواب دیدن پیر شدهاند».
فضاهای سوررئالیستی در بعضی از شعرهای کتاب، به چشم میخورد. شاعر گاهی با خودش خلوت میکند و جایی میان زمین و آسمان، زندگی میکند. این فضاها اغلب در شعرهای کوتاه کتاب، مشهود میشود؛
«سرانجام جوجهتیغی میشوم / کنار درختی که رویاهایم را پوشانده».
کودک وارهگیهای شاعر در این کتاب، بازتابهای متفاوتی دارد. با اشیای پیرامون خودش حرف میزند و جهان از منظر او گاهی بر پاشنه کودک درونش میچرخد و در این گشت و گذار است که گاه، خودش را با اجتماع پیرامون خود در تناقض میبیند؛
«قول میدهم فراموش کنم/ شکلات و بستنی/ عروسک دختر همسایه را/ . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . / قول میدهم شیشهها را نشکنم/ و دماغم را با آستین پاک نکنم/ متاسفم به خاطر شلوارک / قول میدهم هیچ گربهای را نترسانم/ قول میدهم که مرد باشم/ و آدمها را بترسانم.»
و در پایان؛ متن شعرهای کتاب "گم شده در اتاق" متنی است آرام و روان. گاهی مثل لالایی میماند. و با ما نجوا میکند. اما آنچه سراسر کتاب را در برگرفته است؛ مونولوگهای آرام یک شاعر با خودش است. تقلا نمیکند. دست و پا نمیزند تنها در متن شعرهایش با خودش آرام نجوا میکند و ما را به دوبارهخوانی متن شعرهایش دعوت میکند.